رفتار های پرخاشگرانه میتواند زندگی شما را تا آستانه جدا شدن به خطر بیندازد. در این مطلب از زندگی آروم در رابطه با خشونت همسران نسبت به یک دیگر صحبت خواهیم کرد.
از آنجا که خشونت بدنی سادهترین نوع خشونت است تا امروز هم اکثر محققان در این زمینه کار میکنند. تعاریف اولیهای که برای خشونت ارایه شدند نیز بیشتر در رابطه با خشونت بدنی است.
تعریف خشونت و انواع آن:
از آنجا که خشونت بدنی سادهترین نوع خشونت است تا امروز هم اکثر محققان در این زمینه کار میکنند. تعاریف اولیهای که برای خشونت ارایه شدند نیز بیشتر در رابطه با خشونت بدنی است. گلز و استراوس دو پژوهشگری که سالها در زمینه خشونت خانگی فعالیت کردهاند، خشونت را بهعنوان رفتاری با قصد و نیت آشکار یا رفتاری با قصد و نیت پوشیده اما قابلدرک جهت واردکردن آسیب بدنی به فرد دیگر تعریف کردهاند. مگارژی محققی دیگر در زمینه خشونت است. تعریف او انواع دیگر خشونت را نیز در بر میگیرد. او از خشونت بهعنوان شکل افراطی پرخاشگرانه نام میبرد که احتمالا باعث آسیب مشخص به فرد قربانی میشود.
بررسی مقدمات خشونت خانوادگی
اعزازی، جامعهشناس؛ خشونت را اینگونه تعریف میکند: وقتی شخصی درون خانواده مقتدر است و از این اقتدار- از هر نوعی که میخواهد باشد- بدنی، اجتماعی یا اقتصادی- درجهت پیشبرد امیال خود، بدون توجه به تمایل دیگری استفاده میکند، این کار خشونت است. فکر میکنم که این تعریف بسیار گسترده است و انواع خشونت را دربر میگیرد.
عوامل موثر بر بروز خشونت
١- زمینه خانوادگی:
خشمهای کنترل نشده ناشی از عوامل ارثی، ناراحتیهای عاطفی، نداشتن الگوهای مناسب یا ترکیبی از همه اینهاست.
٢- عوامل روانپزشکی و روانشناختی:
یورگمن، روانکاو سوئدی در توضیح علت اعمال خشونت در تمامی خانوادهها بر نقش عوامل فردی تأکید میکند؛ او نشان میدهد در خانوادههایی که اعضای آن خود در معرض خشونت قرار گرفتهاند، احتمال بروز خشونت یا تن دادن به آن به مراتب بیشتر است. همچنین در میان شخصیتهای پرخاشگر و خودشیفته نیز احتمال بروز خشونت بیشتر است.
پرایس، معتقد است که سبک پرخاشگری کاملا متناسب با نوع شخصیت افراد است، حال آنکه گروهی دیگر مانند گیلبرت (١٩٨٩) استدلال میکنند که سبک پرخاشگری به نوع شخصیت خاصی بستگی ندارد، بلکه توصیفی عام است که بین انواع شخصیتها ازجمله شخصیت خودشیفته و شخصیت خوداجتماعی یافت میشود، تمرکز کلیدی بر تجربه حیات بهعنوان منازعهای رقابتآمیز، بدگمانی نسبت به دیگران، ناچیزشمردن نیازهای دیگران و آمادگی برای پرخاشگری یا تهدید در موقعیت منازعه ازجمله باورها و خصوصیاتی است و عدم مقابله با آن میکند. خجالت نیز ازجمله موضوعاتی که آسیبپذیری از حیث آن از همان ابتدای زندگی آغاز شده و در سراسر دوره زندگی به صورت فعال عمل میکند.
خجالت نهتنها بهعنوان عامل محرکه خشونت بلکه به مثابه عامل اصلی بروز بسیاری از اشکال دیگر رفتار مطرح است، خجالت ارتباط نزدیکی با موضوع رتبه و مقام تجربه و ترس از ناتوانی دارد. خشونت در موقعیتهای ناشی از خجالت درصورتیکه فرد کارآیی آن را احساس کند(یعنی میتواند برنده شود) و همدلی برای قربانی مانع او نشود، میتواند توسط وی صورت گیرد. برخی درمانکنندگان منشأ بسیاری از کشمکشها در ازدواجهای ناسازگار را خجالت میدانند.
حسادت از ناحیه مرد اگر احساس کمیاب و زودگذر نباشد، شرایط خطرزایی را برای زن ایجاد میکند. مردی که عزتنفس کمی دارد، سایر مردها را دزد و راهزن میبیند و به همین دلیل ممکن است در مقام آزار و مجازات کسی برآید که برای او ارزش قایل است. مسلما بسیاری از این عوامل حالت ناخودآگاه دارند و رفتار ناشی از آن بسیار غیرمنطقی است.
٣- عوامل اجتماعی:
صرفنظر از خصوصیات فردی، شرایط اجتماعی افراد نیز در کاهش یا افزایش خشونت موثر است. برای مثال، فشارهای روانی و تنشهای حاصل از آن یا بحرانهای اقتصادی- اجتماعی خطر بروز خشونت را افزایش میدهد.
صرفنظر از خصوصیات فردی، شرایط اجتماعی افراد نیز در کاهش یا افزایش خشونت موثر است
۴- اقتصاد و ساختارهای اقتصادی:
این امر به طرق مختلف به اعمال خشونت منجر میشود. در بررسیهای گذشته محققان به این نتیجه رسیدند که مشکلات اشتغال و مسائل مالی به ایجاد خشونت در خانواده کمک میکند. انتظارات زنان و مردان از اشتغال نقش شوهر بهعنوان یک تأمین کننده، اهمیت موفقیتهای شغلی و رضایت خاطر از درآمد خانواده میتواند بر بروز خشونت در روابط میان زن و شوهر تأثیر تعیینکننده داشته باشد که به تبع آن زنان و فرزندان آنها تحتتأثیر قرار میگیرند. در بسیاری از مواقع نیز انتظارات خانواده با سطح درآمد آن همخوانی ندارد در فاصله سالهای ٧۵-١٩٧٠ به دلیل وجود بحرانهای شغلی در اقتصاد منازعات خانوادگی به مقدار زیاد بالا گرفت. بهطورکلی با افزایش بیکاری میزان خشونت میان زن و شوهر افزایش مییابد.
مردان بیکار در مقایسه با مردانی که کار پاره وقت دارند و در مقایسه با مردان شاغل خشونت بیشتری در خانواده اعمال میکنند، مردانی که نمیتوانند شغلی به دست آورند، ممکن است به تلافی سرخوردگی و ناکامی انسان در جامعه، بر تربیتشان نسبت به اعضای خانواده تاثیرگذار باشد. اگر زن و شوهر نقش تقسیم کار سنتی را پذیرفته باشند، اگر شوهر نانآور خانواده و زن مسئول امور خانه باشد، اشتغال زن ممکن است نقش مردان را به مخاطره بیندازد، از سوی دیگر، زنانی که مسئولیت سنتی در قبال موفقیت ازدواجشان را پذیرا شدهاند، وقتی ازدواجشان به خشونت میکشد به احتمال زیاد احساس گناه میکنند.
با نگاهی به پروندههای خشونتهای خانوادگی میتوان یک نقطه مشترک را مشاهده کرد؛ عامل اقتصادی که درحالحاضر از علل مهم خشونت و پرخاشگری در خانواده است. والدین که برای تأمین مخارج خود بعضا در دو شیفت کار میکنند و هرگز نمیتوانند آرام و خونسرد، مهربان و صمیمی باشند و کارشناسان مسائل اجتماعی بیکاری را نیز جزو نخستین و مهمترین آسیبهای اجتماعی کشور عنوان میکنند که خود عامل اصلی پرخاشگری نیز محسوب میشود.
۵- آدابورسوم و سنتها:
عملکرد سنتی بازتابی است از ارزشها و عقاید اعضای یک اجتماع که اغلب چندین نسل را دربر میگیرد. طبق اظهارات مخصوص کمیسیون حقوق بشر، اعمال منسوب از جهات مختلف مانند اعمالی که مربوط به نابرابریهای قدرتی عمیقا ریشهدار در جامعه میشوند اغلب ارتکاب خشونت بر زنان و کودکان را تشکیل میدهند. پیروی کورکورانه از این اعمال و عدم پیگیری قوی درمورد علت وجود چنین عملکردهایی کمبود اطلاعات و آموزش در نواحی بسیاری که چنین عملکردهایی در آنها حکمفرماست و همچنین عدم برخورد حکومت با این اعمال رایج و سنتی همگی اعمالی هستند که در تداوم و بقای عملکردهای سنتی که امروزه سلامتی زنان و کودکان را در آفریقا و آسیا به خطر میاندازد، موثر هستند.
باید تأکید کرد که همه آداب و رسوم و سنتها در جهت عدم حفظ حقوق زنان نیستند و اعمالی خاص در حقیقت حقوق و شخصیت زنان را ارتقا میبخشد و از آنها دفاع میکند. با این وجود نمیتوان آن دسته از اعمال را که شکلهای مشخصی از اعمال خشونت را تشکیل میدهند بر پایه زمینههای سنتی و فرهنگی توجیه کرد. مثلا تهیه جهیزیه که خانواده عروس موظف به پرداخت آن هستند. در هند بهطور متوسط روزانه ۵ زن به علت درگیریهای مرتبط با جهیزیه توسط شوهر یا خانواده شوهر سوزانده میشوند و البته بسیاری موارد هرگز گزارش نمیشود.
۶- رسانههای گروهی نیز با نشان دادن خشونت از عوامل تقویتکننده خشونت هستند.
از آنجایی که تلویزیون بهعنوان تنها سرگرمی در دسترس خانوادهها همواره حضور دارد شایسته است که خانوادهها نکتههای زیر را رعایت کنند:
– برنامههای مشخصی را تعقیب کنند که عاری از خشونت باشد.
– برای جایگزینی تلویزیون از وسایل موردعلاقه کودکان مثل پازل، بازیهای فکری، مداد شمعی، مداد رنگی، کاغذ، کتاب و مجلات استفاده کنند.
– تمام رسانههای حاوی خشونت را نفی کرده و این اصل را بهعنوان قانون خانوادگی بپذیرند که در خانه جایی برای خشونت وجود ندارد چه در فیلمهای ویدیویی، چه در بازیهای رایانهای، برای فعالیتهای روزانه برنامهریزی کرده و کودکان را به انجام فعالیتهای دیگر تشویق کنند و به گروههای مخالف نمایش خشونت در تلویزیون بپیوندند. چون امروزه استفاده از شیوههای خشونتآمیز در رسانههای گروهی به امری بدیهی تبدیل شده و خشونت عریان از طریق تلویزیون، سینما و رایانه به نمایش گذاشته میشود به طوری که در بازیهای رایانهای، فرد به تعداد آدمهایی که به قتل میرساند امتیاز کسب میکند. این خود باعث نهادینهشدن خشونت در نظام شخصیتی- رفتاری افراد میشود.
٧- مشکلات نقشها:
عواملی چون تحصیلات، گسترش ارتباطات، رسانههای گروهی و… انتظار افراد خانواده آنها را از نقش یکدیگر متحول ساخته است. هرگاه در این مجموعه به هم پیوسته نقشهای اجتماعی (خانواده) طرفین نتوانند انتظارات همدیگر را برآورده سازند، ناسازگاری پدید میآید و شدت و وسعت این ناسازگاری به تعداد انتظارات و میزان درونی بودن آنها بستگی دارد. افراد در مواجهه با ناسازگاری چند استراتژی پیشرو دارند، عدهای به سرکوب انتظارات خود پرداخته و از ارضای آنها چشم میپوشند. عدهای دیگر با توسل به شیوههای مختلف در مورد برآورده ساختن انتظارات خود بر میآیند. در این میان گروهی با استفاده از شیوههای اقناعی تا حدودی از انتظارات خود کاسته و به نوعی با یکدیگر به تفاهم دست مییابند، عدهای دیگر با استفاده از شیوههایی که غالبا صیغه آمرانه دارند، دیگری را مجبور به برآورده ساختن انتظارات خود میکنند. جلوههای این نوع اخیر مواجهه بیشتر خود را در قالب خشونت مینمایاند.
منبع: روزنامه شهروند
مشکلات زیاد و عدم سازگاری زوجین جوان باعث از هم گسستگی زندگی ها شده است. در این مطلب از زندگی آروم در رابطه با ناسازگاری های زوج های جوان صحبت خواهیم کرد.
در همه روابط ناسازگاری و مشکل پیش میآید. منظور از این مشکلات، تضادها و کشمکشهای کلامی است. آدمها گاهی با هم مخالفت میکنند و این لزوماً چیز بدی نیست. درواقع، شما حق دارید نظر متفاوتی نسبت به طرفتان داشته باشید.
در یک رابطه سالم، حرف زدن رمز کار است. وقتی بتوانید به طور موثری با هم صحبت کنید، طرفتان را بهتر درک خواهید کرد و رابطهتان قویتر خواهد شد. وقتی بتوانید این تضادهای بین خودتان را به طور خوبی برطرف کنید، یک رابطه سالم و کامل ساختهاید.
بااینکه تعارض و تضاد کاملاً طبیعی است ولی میتواند نشانه قسمتی از رابطهتان باشد که مشکل دارد. اگر تضادهایتان سر این است که چه فیلمی تماشا کنید، با کدام دوستتان بیرون بروید یا چه کسی باید ظرفها را بشوید، میتوانید از این نکات برای حل این کشمکشها به طریقی سالم استفاده کنید:
مرز تعیین کنید. هرکسی شایسته این است که با احترام با او برخورد شود – حتی در طول جدالها و کشمکشها. اگر طرفتان بدزبانی میکند یا مسخرهتان میکند یا فحش میدهد، از او بخواهید که بس کند. اگر بس نکرد، از او دور شوید و بگویید نمیخواهید در آن زمان با او بحث کنید.
مشکل اصلی را پیدا کنید. معمولاً تعارض و کشمکش زمانی اتفاق میافتد که نیازهای یکی از طرفین برآورده نمیشود. سعی کنید ببینید مشکل واقعاً کجاست. اگر طرفتان به نظر مستاصل میاید، شاید فقط نسبت به رابطه احساس امنیت نمیکند و نیاز به تشویق شما دارد. اگر عصبانی میشوید که چرا همسرتان آشغالها را بیرون نگذاشته است، ممکن است واقعاً ناراحت باشید چون فکر میکنید همه کارهای خانه به گردن شما افتاده است. یاد بگیرید درمورد مشکل اصلی حرف بزنید تا بتوانید جلو بحث کردنها و دعوا کردنهای مداوم را بگیرید.
توافق کنید که توافق نکنید. اگر شما و طرفتان نتوانستید مشکل را حل کنید، گاهیاوقات بهتر است آن را بیخیال شوید. نمیتوانید درمورد همه چیز با هم همعقیده باشید. روی چیزهایی که بیشتری اهمیت را دارند تمرکز کنید. اگر این مسئله خیلی مهم است و نمیتوانید آن را فراموش کنید، شاید شما دو نفر واقعاً به درد همدیگر نمیخورید.
در همه روابط ناسازگاری و مشکل پیش میآید
در صورت امکان مصالحه کنید. گفتنش راحت است ولی عمل کردن به آن نه. کوتاه آمدن و مصالحه کردن بخش مهمی از حل مشکل و تعارضات در روابط سالم و موفق است. طرفتان میخواهید غذای چینی بخورد و شما غذای هندی دوست دارید؟ مصالحه کنید، امشب غذای چینی بگیرید و دفعه بعدی که برای غذا خوردن بیرون رفتید به رستوران هندی بروید. باید بتوانید حد وسط را پیدا کنید تا هر دو شما از نتیجه کار راضی بمانید.
همه چیز را در نظر بگیرید. آیا این مسئله واقعاً مهم است؟ آیا روی احساس شما نسبت به همدیگر تاثیر میگذارد؟ آیا بخاطر آن مجبورید عقاید و اخلاقیاتتان را کنار بگذارید؟ اگر اینطور است، خیلی مهم است که سر حرفتان بایستید. اگر اینطور نیست، شاید بد نباشد که با او مصالحه کنید. همچنین، حرفها و نظرات طرفتان را در نظر بگیرید. چرا به نظرتان نظر او نادرست است؟ شما چطور به آن موضوع نگاه میکنید؟ آیا غیرطبیعی است که طرفتان بخاطر چنین مسئلهای ناراحت شده باشد؟ آیا طرفتان اهل مصالحه کردن و کوتاه آمدن است؟
با رعایت این نکات باز هم دعوا میکنید؟ شاید وقت آن رسیده که ببینید اصلاً این رابطه به دردتان میخورد یا نه. هر دو شما شایسته یک رابطه سالم بدون جر و بحثهای مداوم هستید.
حل ناسازگاری ها در روابط ناسالم
بااینکه دعوا کردن و تضاد داشتن کاملاً طبیعی است، این دعواها و بحثها نباید به حملههای شخصی کشیده شود و هیچکدام از شما نباید سعی کند اعتمادبهنفس طرف دیگر را پایین بیاورد. اگر نمیتوانید بدون ترس از تلافی کردن طرفمقابل حرفتان را بزنید، احتمالاً مورد آزار در رابطه هستید.
یادتان باشد، یک نشانه روابط آسیبزا این است که طرفتان کنترل شما را به دست گیرد. آیا همسرتان به دلایل زیر ناراحت است؟
میخواهید به جای وقت گذراندن با او برای بازی بسکتبال بروید؟
تلفنتان را چک کردید و پیامها و تماسهایی که از طرف او دریافت کردهاید را دوست نداشتید؟
فقط میخواهید با دوستان وقت بگذرانید ولی او فکر میکند به او خیانت میکنید؟
برای داشتن رابطهجنسی آمادگی ندارید؟
میخواهید درس بخوانید ولی او میخواهد با شما حرف بزند؟
اگر سر این مسائل با هم بحث و دعوا میکنید، بد نیست پیش یک مشاور خانواده بروید تا ببینید با هم سازگاری و تفاهم دارید یا خیر.
منبع: مردمان
همیشه نباید مطیع همسر بود و به حرف او گوش کرد. در این مطلب زندگی آروم در رابطه با مواردی که نباید با همسرتان موافقت کنید صحبت خواهیم کرد.
برای هر مشکلی در یک رابطه راه حلی وجود دارد. برخی از این مشکلات را میتوان با کمی سازش و تغییر شرایط حل کرد اما مواردی وجود دارد که شما هرگز نباید در یک رابطه با آن سازش کنید چون این چیزها سازش پذیر نیستند.
در زندگی زناشویی تان این مشکلات را تحمل نکنید
میگویند عشق چشم آدم را کور میکند برای همین است که بسیاری از افراد ضعفهای طرف مقابلشان را نمیبینند. اما من میگویم بیشتر آدمها مشکلات یک رابطه را نمیشناسند و به همین دلیل است که یک رابطه بد را ادامه میدهند. این نا آگاهی است که باعث میشود یک نفر اصلا متوجه نباشد که شریک زندگیاش تعامل سالم و درستی ندارد. فقط در شرایطی که به حقوق خود و ویژگیهای یک رابطه سالم آگاه باشید میتوانید مشکلات رابطه را شناساسی کنید و برای آن قدمی بردارید.
برای هر مشکلی در یک رابطه راه حلی وجود دارد. برخی از این مشکلات را میتوان با کمی سازش و تغییر شرایط حل کرد اما مواردی وجود دارد که شما هرگز نباید در یک رابطه با آن سازش کنید چون این چیزها سازش پذیر نیستند. بسیاری از این موارد ناشی از احساس عدم امنیت و تمایل به کنترل و قدرت طلبی شریک زندگی است. او ممکن است دائما شما را متهم به خیانت کند، نسبت به دستاوردها و هدفهایتان، بیرحمانه اظهار نظر کند و یا تلاش کند مشکلات خودش را به گردن شما بیندازد و از آن اظهار نارضایتی کند. گاهی همین نوع رفتارها بنای خشونت جسمی، جنسی و روانی است. این طبیعی نیست که یک نفر در رابطه، شما را کوچک، بیارزش، احمق و نادان بداند. اصلا اینطور نیست که در همه روابط آدم ها هر از گاهی چنین رفتارهایی با هم داشته باشند و یا یکدیگر را اینطور ارزش گذاری کنند. اگر شما دیگرانی را میشناسید که در چنین شرایطی زندگی میکنند به این معنا نیست که این نوع خشونتها هر چند که رایج، پذیرفتنی و معقول اند.
آزار عاطفی و کلامی
خیلی از آدمها خشونت عاطفی را میپذیرند بدون اینکه بفهمند مورد خشونت قرار گرفتهاند. خشونت جسمی آثار مشهودی دارد اما خشونت عاطفی این طور نیست. اظهارنظرهای تند، رفتارهای کنترلکننده و هر موردی که باعث ایجاد شک و دودلی در فرد نسبت به خودش بشود خشونت عاطفی است. بیشتر آدمها بدرفتاری، شوخیهای جنسیتی، مسخره کردن و تهدیدها را خشونت نمیدانند در حالی که این نوع رفتارها آزارشان میدهد و احساس بدی ایجاد میکند. رفتارهایی مثل توهین در برابر دیگران، مجبور کردن دیگری برای درخواست اجازه پیش از انجام هرکاری، خشم مهار نشده به این دلیل که کاری درست انجام نشده، توهین و تحقیر در خفا، تمسخر و تهدید تنها نمونههایی از آزار عاطفی و کلامی است.
آزار جسمی
اگر شریک زندگیتان شما را کتک میزند، ترک رابطه در حالی که شما توان روحی و جسمی کمی پیدا کردهاید روند دشواری است. اما خودتان را دوست داشته باشید. امنیت جسمی حق شماست و هیچ کس نباید به راحتی به شما آسیب بزند. پیش از ترک رابطهای که در آن امنیت جانی ندارید باید شواهد کافی را مهیا کنید و ترس را کنار بگذارید. چیزی که باید بدانید این است که همه آدمها در یک رابطه مشترک کتک نمیخورند و این رفتار قابل گذشتی نیست.
خشونت بخاطر رابطه جنسی
تجاوز در بستر زناشویی یکی از مواردی است که نباید هرگز آن را مشکل کوچکی بدانید و تحمل کنید. تجاوز جنسی اتفاقی نیست که فقط در روابط خارج از رابطه زناشویی بیفتد. هر شکل از رابطه جنسی که باعث آزار شما میشود نوعی خشونت است. اگر او برای رابطه، شما را تحت فشار قرار میدهد و آن را وظیفه میداند و مجبورتان میکند در هر شرایطی به هر خواستهای تن بدهید این رابطه نامطمئن، خشونتآمیز و ناسالم است.
شرم از بدن
وقتی شریک و همسرتان شما را به خاطر وزن، شکل اندام و موارد مشابه شرمنده میکند این کار نه تنها خشن، نادرست و اشتباه است بلکه این یک نوع رفتار کنترلی است. شرم از بدن این احساس را ایجاد میکند که شما هرگز از نظر هیچ کس به اندازه کافی خوب نیستید بنابراین هرگز نمیتوانید از این رابطه بیرون بروید چون هیچ کس دیگری هم دوستتان نخواهد داشت. این یک رفتار بیمارگونه برای کنترل و سلطه بر رابطه است. ایجاد شرم برای ظاهر و بدن و متقاعد کردن شما برای اینکه زیبا نیستید یک خشونت آشکار است.
بیتوجهی به نیازهای جنسی
این یکی از مواردی است که بسیاری از افراد سعی میکنند با آن سازگار شوند هر چند که باعث فشار و آسیب زیادی شود. کسی که فقط به نیاز خودش توجه میکند، حتی یک بار به خواسته شما گوش نمیدهد و رفتاری را در پیش میگیرد که باعث احساس ناراحتی، نارضایتی و بیقراری میشود یک آزارگر است. شما نباید در برابر چنین چیزی سکوت و تحمل کنید.
به انزوا رفتن
شما نباید اجازه بدهید که یک نفر شما را از دیگران دور نگه دارد. دلایل زیادی برای چنین رفتاری وجود دارد او ممکن است انواع توجیه و بهانه برای چنین خواستهای داشته باشد اما این کار در هر صورت بد است. همه دلایل همسرتان برای فاصله گرفتن از خانواده یا دوستان ناشی از حسادت، تمایل به کنترل، احساس عدم امنیت، بیاعتمادی و خودخواهی است. کسی که شما را از همه دور نگه میدارد فرد قابل اعتمادی نیست و این چیزی نیست که شما باید با آن کنار بیایید.
متهم به خیانت
اگر شریک زندگی شما را بارها به خیانت متهم کرده است بدون اینکه هیچ دلیلی برای آن داشته باشد این یعنی چیزی در این میان درست نیست. این که شما جواب آدمی را دادهاید، به کسی نگاه کردهاید، خندیدهاید و یا گفتگویی داشتهاید نباید بهانهای باشد که شما در معرض چنین اتهامی قرار بگیرید.
نادیده گرفتن
هر آدمی گذشته و تجربههای شخصی خودش را دارد. انکار و نادیده گرفتن آنچه که شما از سر گذراندهاید و یا متهم شدن به دروغگویی و اغراق در حالی که شما تلاش میکنید واقعیت را بگویید یک نوع تلاش برای سرکوب است. کسی ممکن است تجربه یا خاطره شما را نداشته باشد اما او نباید آن را انکار کند. این بسیار آزاردهنده است که یک نفر شما و تاریخچه زندگیتان را انکار کند. چنین آدمی تمایل زیادی دارد تا تواناییهای فعلی و دستاوردهای آیندهتان را نیز نادیده بگیرد.
بیتوجهی و مداخله در حرفها
شاید عادت پریدن در حرف دیگری و مهلت ندادن به دیگری به اندازه یک خشونت جسمی یا جنسی بد نباشد اما بازهم یک عادت بد است. اهمیت این موضوع از آن جهت است که شما در یک رابطه نیاز به گفتگو تعامل دارید. کسی که به شما اجازه حرف زدن نمیدهد در نهایت باعث میشود گفتگویی شکل نگیرد.
یادآوری آنچه گذشته است
آیا او دائم روابط گذشته شما را به یادتان میآورد و شما را بخاطر آنچه در گذشته انجام دادهاید شرمنده میکند؟ آیا اشتباهی رخ داده است که او پس ازگذشت سالها و جبران از دست رفتهها هنوز هم شما را مسئول پاسخگویی میداند؟ کسی که شما را از گذشته میترساند و باعث شرمندگیتان میشود در واقع از این روش برای کنترل و تحقیر استفاده میکند. این یک روش خشونتآمیز است که شما نباید آن را تحمل کنید. شما مجبور نیستید برای یک اشتباه، یک رابطه تمام شده یا یک گذشته بد تا ابد پاسخگو باشید.
چیزهای بدی که نشانه یک رابطه ناسالم هستند بسیار بیشتر از این موارد هستند. مهم این است که بدانید یک رابطه سالم چطور شکل میگیرد و چه چیزهایی زنگ خطر هستند. این موارد هشدارهایی جدی هستند که نباید در برابر آن سکوت کنید. پرداختن به این موضوعات به این معنا نیست که شما حتما باید رابطه را ترک کنید. در بسیاری از موارد راه حلی برای این مشکلات وجود دارد اما بدون شک راه حل این نیست که با آنها کنار بیایید و یا خیال کنید اینها بخشی از یک رابطه طبیعی هستند و همه آن را تجربه میکنند.
منبع : ضمیمه روزنامه اطلاعات
در این مطلب از زندگی آروم در رابطه با راه های تمام کردن یک رابطه عاطفی بدون اینکه اسیب زیادی به هر دو طرف داستان وارد شود صحبت خواهیم کرد.
تمام کردن یک رابطه عاطفی به هیچ وجه ساده نیست. اما یادتان باشد که قبل از هر تصمیمی، خوب در مورد دلایلی که به خاطر آن دارید از عشق زندگی تان می گذرید، فکر کنید. این را هم در نظر بگیرید اگر چه در حال حاضر او را نمی خواهید اما روزی او عشق زندگی تان بوده است، پس در تصمیمات خود صادق باشید.
با رعایت نکاتی که در اینجا برایتان آورده ایم، می توانید آسان تر و با آسیب کمتری رابطه عاطفی خود را به پایان برسانید.
۱٫در مورد تصمیمی که می گیرید، مطمئن باشید
اگر بین شما و شریک زندگی تان مشکلی هست، بهتر است قبل از این که یک طرفه در مورد اتمام رابطه تصمیم بگیرید، با شریک زندگی خود گفتگو کنید. اگر پس از آن واقعا بر تصمیم تان مصمم هستید، فهرستی از دلایل جدایی خود را بر کاغذ بنویسید و اگر اطمینان یافتید که هیچ راه حلی برای آنها وجود ندارد، آنوقت تصمیم درست را بگیرید.
۲٫هنگام عصبانیت تصمیم نگیرید
هنگامی که از دست شریک زندگی خود عصبانی هستید یا خودتان را بابت اتفاقی که افتاده سرزنش می کنید یا حتی اگر روزهای سختی را پشت سر گذاشته اید و در آرامش کافی به سر نمی برید، از گرفتن تصمیم در مورد رابطه عاطفی تان به شدت خودداری کنید. قبل از گرفتن همچین تصمیم مهمی، با افراد قابل اعتمادی که از رابطه شما باخبر و به اخلاقیات تان آگاهند نیز مشورت کنید.
اگر تصمیم بر جدایی گرفته اید، قبل از آن که این موضوع را با دوستان صمیمی تان مطرح کنید، آن را با شریک زندگی تان در میان بگذارید. بهتر است که او این موضوع را از زبان خود شما بشنود تا افرادی دیگر.
۳٫زمان و مکان را آگاهانه انتخاب کنید
اگر می خواهید در مورد جدایی صحبت کنید، سعی کنید این اتفاق در بهترین زمان و مکان بیافتد. این کار را هنگامی که شریک زندگی تان مجبور است به محل کار یا جلسه ای مهم برود، انجام ندهید. هر دوی شما باید در آرامش باشید. تعطیلات زمان خوبی برای این کار است.
سعی کنید آخرین قرارتان را در رستوران یا کافه ای که به آن علاقه دارید، نگذارید. مکانی را انتخاب کنید که هیچ اهمیتی برای هردوی شما ندارد.
۴٫حضوری از هم جدا شوید
از شریک زندگی تان به گونه ای جدا شوید که لایق اش هستید. مهم نیست که چقدر از دست او ناراحت یا عصبانی هستید، سعی کنید این کار حضوری باشد.
صحبت کردن در مورد جدایی تنها زمانی از طریق تلفن قابل قبول است که فاصله مکانی شما بیش از حد باشد و قادر نباشید برای مدت طولانی یکدیگر را ملاقات کنید. اگر هم احساس می کنید که او فردی عصبی است که ممکن است آسیبی به شما برساند، تمام کردن رابطه از راه دور عاقلانه است.
۵٫سر حرف تان بمانید
اگر واقعا تصمیم شما جدایی است، بر آنچه فکر می کنید درست است مصمم باشید و از حرف تان کوتاه نیایید. اگر شریک زندگی تان احساس کند که بر تصمیم تان قاطع نیست و آن را به شوخی و مسخره می گیرد، نتیجه آن بدتر از قبل خواهد شد.
از گفتن جملاتی که طرف مقابل تان تصور کند ممکن است در آینده بار دیگر بتواند در کنار شما باشد، خودداری کنید.
اگر فکر می کنید که گفتن جملاتی مانند «من خودم هم در حال حاضر آمادگی این کار را ندارم» از درد او می کاهد، اشتباه کرده اید. این جملات تنها درد او را تشدید می کند پس هم با خود و هم با او صادق باشید.
۶٫صادق باشید اما بی رحم نه
بدترین دلیلی که از نظر طرف مقابل تان می تواند یک رابطه عاطفی را به پایان برساند، این است که شما به او علاقه نداشته و فکر می کنید که او فرد ایده آل شما نیست. اگر واقعا دلیل شما این است، بهتر است صادق باشید اما سعی کنید با مهربانی این جملات را به زبان آورید.
دلایل جدایی خود را بیان کنید اما لازم نیست به جزییات بپردازید و دوباره مسائل گذشته را بیرون بکشید و در مورد آنها بحث کنید، مگر این که طرف مقابل تان واقعا حرف های شما را نفهد و کاملا گیج شده باشد. یادتان باشد که مطرح کردن مشکلات گذشته تنها نمک پاشیدن به زخم هایتان است.
طوری صحبت نکنید که طرف مقابل تان احساس خرد شدن و کوچک شدن کند. به عنوان مثال نگویید: «من یک مردزن واقعی می خواهم» به جای آن بگویید: «به نظر من تو باید اعتماد به نفس ات را بالا ببری»
قبل از تمام کردن رابطه، خوب در مورد دلایلی که از عشق زندگی تان می گذرید، فکر کنید
۷٫خودتان را برای هر عکس العملی آماده کنید
شریک زندگی تان پس از شنیدن حرف های شما ممکن است هر عکس العملی از خود نشان دهد، عصبانیت، ترس، ناراحتی، شوکه شدن و غیره… خودتان را برای هر عکس العملی آماده کنید.
اگر او عصبانی شد، سعی کنید که با آرامش سخن بگویید و او را هم آرام کنید. اگر کنترل خودش را از دست داد، او را برای مدتی تنها بگذارید تا دوباره به حالت نرمال خود باز گردد اما قبل از ترک اتاق این اطمینان را به او دهید که پس از آرام شدن اش، باز خواهید گشت.
اگر لازم است او را آرام کنید. اگر هم نگران تنهایی اش هستید، با یکی از دوستان یا اقوام اش تماس بگیرید تا نزد او بیاید.
اگر طرف مقابل تان می خواهد که با شما گفتگوی بیشتری کند، به او بگویید که این کار را برای آرامش او انجام خواهید داد اما بر تصمیم خود راسخ هستید و آن را تغییر نمی دهید. در صورتی که او با شما تماس گرفت، گوشی را بردارید و به تمام سوالات اش صادقانه پاسخ دهید اما سعی کنید مکالمه خود را هر چه سریع تر به پایان برسانید تا حرف هایتان به دعوا نکشد.
۸٫برای آینده خود برنامه ریزی کنید
بهتر است جنبه منفی این اتفاق را کنار گذاشته و روی نکات مثبت آن تاکید کنید. به عنوان مثال این رابطه را فرصتی برای رشد، یادگیری و شناخت افراد بپندارید و از آن درس بگیرید.
اگر دوستان مشترکی دارید، سعی کنید تا مدتی از آنها دور بمانید تا همه چیز برایتان عادی و بی تفاوت شود.
اگر هر دوی شما به یک کافه یا رستوران یا حتی پارک علاقه دارید، برای مدتی از رفتن به این مکان ها خودداری کنید.
اگر وسیله ای متعلق به او دست شماست، بهتر است همین حالا او را پس دهید تا مجبور نباشید بعدها این کار را انجام دهید و بار دیگر خاطرات خود را پر رنگ کنید.
۹٫سعی کنید رابطه خود را به عنوان دو دوست معمولی ادامه ندهید
بهتر است قید برقراری ارتباط به عنوان دو دوست معمولی را پس از جدایی بزنید زیرا این کار تنها نمک به زخم تان می پاشد. اگر هم می خواهید این کار را انجام دهید، بگذارید چند ماه یا حتی سال از آخرین دیدارتان بگذرد.
۱۰٫به خودتان زمان دهید
فردی که یک رابطه عاطفی را بهم می زند، به اندازه فرد دیگر، غصه دار است. سعی نکنید پس از جدایی جشن بگیرید و نشان دهید که هیچ اتفاقی نیافتاده است. به خودتان زمان دهید و در موزرد آنچه اتفاق افتاده و آنچه می خواهید در آینده اتفاق افتد، فکر کنید. ببینید چه کارهایی شما را خوشحال می کند و به دنبال شان بروید.
اگر دوست دارید که چند روز تنها در خانه بمانید و گریه کنید، اشکالی ندارد اما پس از آن به دنیای واقعی خود بازگردید و زندگی را از سر بگیرید.
صحبت کردن با یک دوست در این شرایط می تواند به شما کمک فراوانی کند.
۱۱٫از رابطه ای که در گذشته داشته اید، لذت ببرید
پس از گذشت چند هفته یا حتی ماه، حال شما به تدریج رو به بهبودی می رود. در طول این مدت سعی کنید از هر آنچه شما را یاد او می اندازد، خودداری کنید. زمانی که حالتان کاملا خوب شد، تغییراتی به زندگی خود دهید. به عنوان مثال به سفر بروید، سرگرمی های جدیدی برای خود بسازید، دکوراسیون خانه تان را تغییر دهید یا در کلاس های گوناگون ثبت نام کنید. آن وقت می بینید که زندگی هنوز هم در جریان است.
منبع: برترینها
یک مرد از همسرش چه توقعاتی میتواند داشته باشد؟ در این مطلب از زندگی آروم در رابطه با انتظارات و خواسته های یک مرد از همسرش صحبت خواهیم کرد.
انتظارات مردان در زندگی از همسرشان چیست؟
۱ – مرا تحسین کن.
۲ – می دانم که همیشه با من موافق نیستی و برخی از تصمیم هایم را نمی پسندی، اما همیشه تاکید کن که عاشقم هستی.
۳ – سعی کن نیازهای مهم مرا برطرف کنی، مثل نیاز جنسی و صداقت.
۴ – مرا همین طور که هستم بپذیر و سعی نکن مرا تغییر دهی.
۵ – طوری با من رفتار کن که احساس کنم بی همتا هستم. گاهی مردها مثل پسربچه ها می شوند.
۶ – اگر می خواهی با من حرف بزنی، اول از من بپرس که در حال و هوای گفت و گو هستم یا نه. اگر نیستم، اصرار نکن.
۷ – ما مردها گاهی به غار خودمان پناه می بریم. کمی به من زمان بده تا از غارم بیرون بیایم؛ آن گاه خودم به سوی تو خواهم آمد.
۸ – وقتی گیج و سردرگم هستم به من نگو چه کار باید بکنم. وقتی در این حالت هستم سعی کن به نحوی مرا به مسیر مناسب برگردانی.
۹ – هرگز مرا با شوهر دیگران مقایسه نکن.
۱۰ – کارم برایم مهم است و من به آن نیاز دارم. زمانی که از کارم رضایت دارم، درباره چیزهای دیگر نیز احساس خوبی دارم.
۱۱ – درک کن که برای کسب آرامش نیاز دارم تلویزیون تماشا کنم، به خصوص مسابقه فوتبال.
۱۲ – درک کن که خیلی دوست دارم گاهی برای رابطه جنسی پیشقدم شوی.
۱۳ – سعی نکن برای هر کاری که می کنم مرا سوال پیچ کنی و از من توضیح بخواهی. به قضاوتم احترام بگذار.
۱۴ – به پدر و مادرم و خانواده ام احترام بگذار.
۱۵ – زمانی که عصبانی می شوم، سعی کن صبور باشی.
۱۶ – هرگز تصور نکن از قبل درباره هر حرفی که به تو می زنم فکر کرده ام. از این رو، مرا سرزنش نکن چرا حرفی زده ام که تو را عصبانی کرده است.
۱۷ – نزد خانواده خودم و خانواده خودت و دوستانم از من بد گویی نکن.
۱۸ – بیشتر مسایلی که بین من و تو می گذرد، محرمانه است؛ قرار نیست دیگران از آن مطلع باشند.
۱۹ – وقتی با لحن پرتوقع حرف می زنی، چیزی جز این نمی شنوم که به اندازه کافی مفید نبوده ام و در را ضی کردن تو ناکام شده ام.
۲۰ – تا زمانی که به طور مستقیم از تو درخواست توصیه نکرده ام، یعنی خواهان هیچ توصیه ای نیستم. توصیه هایی که در این جور مواقع می کنی باعث می شود احساس کنم می خواهی برای من تعیین تکلیف کنی.
۲۱ – خواهشم از تو این است که هرچه را می خواهی، از من درخواست کن؛ چون به طور غریزی نیازهای تو را به یاد نمی آورم.
۲۲ – به یاد داشته باش که من دوست دارم کارهایی شخصی مختص خودم داشته باشم که تحت اختیار خودم باشد.
۲۳ – من بیشتر دوست دارم کارهایی را برایت انجام دهم که خودم آنها را انتخاب کرده باشم، نه این که مجبور باشم انجامش دهم.
۲۴ – اگر گاهی پیش می آید که از تو فاصله می گیرم و بی توجهم، خیال نکن تو را دوست ندارم بلکه بی توجهی ام شاید نشانه این باشد که تحت فشار و تنش هستم.
۲۵ – اگر در رابطه جنسی رضایتم تأمین شود، هر نوع دلخوری و فشار عصبی و تنش که در من وجود دارد، ناپدید خواهد شد.
یکی از انتظارات مردان از زنان این است که آنها را باور کنند
۲۶ – ما مردها فقط خواهان رابطه جنسی نیستیم بلکه خواهان عشق هستیم و تنها راهی که می توانیم عشقمان را ابراز کنیم، رابطه جنسی است.
۲۷ – وقتی به داشتن رابطه جنسی با من اشتیاق نشان می دهی، این پیام را به من می رسانی که پذیرای من هستی و به من اعتماد داری. بدین طریق می توانم احساس قدرت کنم.
۲۸ – اگر نتوانم «نه» بگویم احساس می کنم تحت سلطه هستم. وقتی آزادی «نه» گفتن را داشته باشم، احتمال «بله» گفتنم بیشتر می شود.
۲۹ – گاهی با هم جر و بحث و دعوا می کنیم؛ چنین چیزی طبیعی است. اما مراقب حرف هایی که به من می زنی باش و هرگز خیال نکن دیگر دوستت ندارم.
۳۰ – همان طور که تو عاشق گل گرفتن هستی، من هم دوست دارم چند ساعتی با دوستانم خوش باشم؛ اما مطمئن باش با شوق و ذوق و انرژی بیشتری نزد تو برخواهم گشت.
۳۱ – قرار نیست همه کارها را با هم انجام بدهیم. اگر من می خواهم تلویزیون تماشا کنم و تو دوست داری به سینما یا خرید بروی، بهتر است هرکدام به فعالیت مورد علاقه خودمان بپردازیم.
۳۲ – این حقیقت را بدان که من ذهن خوان نیستم. پس اگر خواسته و نیازی داری، به من بگو.
۳۳ – گاهی به طور غیرمنتظره بغلم کن و به من ابراز عشق و علاقه کن.
۳۴ – هرگز در حین ارتباط جنسی تحقیرم نکن، سرزنشم نکن، مرا ناتوان نخوان و نگو که مرد نیستم.
۳۵ – می دانم تو مادرم نیستی، اما گاهی دوست دارم بچه شوم و تو خواسته های مرا برآورده کنی.
۳۶ – هرگز خیال نکن من آدم کامل و بی نقصی هستم. اما بدان که تمام سعی ام را می کنم تا قهرمان زندگی ات باشم.
۳۷ – همیشه مرا منبع آرامش، شادی و سرگرمی ات ندان. گاهی هم باید بتوانی برای خودت شوهری کنی.
۳۸ – به یاد داشته باشد که من عاشق زنی قوی و توانمند و مستقل هستم، نه زنی نیازمند و وابسته.
۳۹ – هرگز سکوت مرا به اشتباه تفسیر نکن. سکوتم به معنای بی توجهی به تو نیست بلکه در واقع می خواهم بگویم: «هنوز نمی دانم چه بگویم. اما دارم درباره اش فکر می کنم.»
۴۰ – وقتی در حال فکر کردنم یا در غارم فرو رفته ام، سعی نکن از من انتقاد کنی، به من راه حل نده، از من نخواه احساساتم را بیان کنم، به حالم تاسف نخور. فقط به من زمان بده.
۴۱ – گاهی احساس می کنی از تو فاصله گرفته ام. این امر طبیعی است چون من به استقلال نیاز دارم. اما پس از مدتی به سوی تو بازمی گردم چون به عشق و صمیمیت تو نیاز دارم.
۴۲ – احساساتت را با من در میان بگذار و اجازه نده روی هم انباشته شوند، مبادا ناگهان منفجر شوند.
۴۳ – برایم خیلی مهم است که به قدرت و توان مردانگی ام باور داشته باشی و بدانی که می توانم از پس مشکلات بربیایم.
۴۴ – به من برای رشد و تغییر کمک کن. این بدان معنا نیست که مرا سرزنش و در موردم قضاوت کنی، من زن زندگی می خواهم نه زن ایرادگیر.
۴۵ – برایم غذاهای خوشمزه درست کن، با این کار بیشتر احساس عشق می کنم.
۴۶ – به من اجازه بده گاهی به تنهایی یا با دوستانم به مسافرت بروم، همان طور که من چنین فرصتی به تو می دهم.
۴۷ – وقتی به بچه ها ویتامین می دهی، مرا هم فراموش نکن!
۴۸ – به من فرصت بده عشق ورزیدن را بیاموزم و درمورد تو به کار ببرم.
۴۹ – وقتی مشکلی داری به من بگو. درست نیست به من بگویی مشکلی ندارم و سپس از من توقع داشته باشی حدس بزنم مشکلت چیست.
۵۰ – همیشه باورم کن.
منبع : reutry.rapin.ir